جدول جو
جدول جو

معنی گیوه رود - جستجوی لغت در جدول جو

گیوه رود(گی وَ کَ)
جزء محالات بانه است در 44فرسنگی شمال غربی سنندج. (جغرافی غرب ایران ص 72)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گیوه دوز
تصویر گیوه دوز
کسی که رویه و ته گیوه را به هم می دوزد
فرهنگ فارسی عمید
نام رودخانه ای است که قسمتی از آن تاآنجا که داخل رود لادین می شود سرحد بین ایران و عراق را تشکیل می دهد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 41)
لغت نامه دهخدا
(یَهْ)
دهی است از دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر. دارای 719 تن سکنه. آب آن از رود خانه امیری و ارس. محصول آنجا غلات، برنج، پنبه، توتون و سردرختی. شغل اهالی زراعت، گله داری و کسب و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان پشت آربابا از بخش بانۀ شهرستان سقز. در 7500گزی جنوب غربی بانه و در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و یکصد تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات، توتون، ارزن، گزانگبین، مازوج، زغال و شغل اهالی زراعت و زغال فروشی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی جزء دهستان اشکور پائین بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در 56هزارگزی جنوب رودسر و بیست هزارگزی جنوب خاوری سی پل. کوهستانی و سردسیر. دارای 111 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، بنشن، لبنیات و عسل. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان کرباس و جاجیم بافی و راه آن مالرو و صعب العبور است و اکثر سکنه در زمستان جهت تأمین معاش به گیلان میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان واقع در 7هزارگزی جنوب لنگرود و چهارهزارگزی جنوب شوسۀ لنگرود به لاهیجان. کوهستانی و سردسیر. دارای 120 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا لبنیات و عسل. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است و نصف اهالی در تابستان به ییلاق سمام میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گُ نَ)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین واقع در 56هزارگزی جنوب معلم کلایه و 33هزارگزی راه عمومی. کوهستان و دارای 260 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و رود خانه فشام تأمین میشود. محصول آن غلات، بنشن، برنج، انگور، پیاز، انار ترش و شغل اهالی زراعت است. دارای هشت خانوار از تیره کماسی طایفۀ غیاثوند است که در این ده ساکنند. مزارع کله کوه و جبر دزدان جزء این ده می باشد و راه آن مالروو صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه شهرستان قزوین با 215 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی از بخش نمین شهرستان اردبیل واقع در 27 هزارگزی شمال اردبیل و 24 هزارگزی شوسۀ خیاو به اردبیل. کوهستانی، معتدل، دارای 2447 تن سکنه. آب آنجا از چشمه و پیله رود. محصول آن غلات و حبوبات و میوه جات. شغل اهالی آن زراعت و گله داری، راه آنجا ماشین رو است و مرزبانی درجه 2 دارد. این آبادی از 13 آبادی کوچک پهلوی هم تشکیل می یابد که اسامی قراء آن بشرح زیر میباشد: فتح مقصود، نظرعلی کندی، هشند، جوش آباد، سنجد محله، پیرراه، آقایارلو، یوز باشی محله، پیر جوار، قلعه، قاضی کندی، کوده لر، صلاح قشلاقی، ولی آباد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
نام یکی از دهستانهای بخش نطنز شهرستان کاشان است. این دهستان در شمال باختری نطنز و درۀ شمالی کوه کرکس واقع است. سردسیر و خوش آب و هواست. آب آن از زه رود خانه محلی است. محصولش انواع میوه های سردسیر و غلات است. این دهستان از شش آبادی و چند مزرعه تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 4400 تن و قراء مهم آن از این قرار است: چیمه، هنجن، بیدهند، فریزهند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ هََ)
دهی از دهستان دیزمار باختری از بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 33هزارگزی باختری ورزقان با 215 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کی)
دهی از دهستان آلوت است که در بخش بانۀ شهرستان سقز واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو هََ)
نام شعبه ای از شعبه های سفیدرود گیلان است. (فرهنگ جغرافیایی کیهان ص 68)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گیوه دوز
تصویر گیوه دوز
آنکه گیوه سازد
فرهنگ لغت هوشیار
دیدن گنده رود در خواب، دلیل است که داروی کار خورد. جابر مغربی گوید: اگر دید گنده رود داشت، دلیل که غمگین شود، زیرا که طعم آن تلخ است و خائیدن گنده رود درخواب خصومت است. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
از دهکده های ناحیه ی گیل خوران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی